آرمینآرمین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

شازده کوچولوی مامان و بابا

ماه رمضان و آرمین جونی + شنا

سلام به همه. نماز و روزتون قبول باشه. من که چند روز روزه گرفتم داغون شدم با گرمای شدید خوزستان سرکار میرفتم و بعد تا میرسیدم خونه آقاجونم مغزم درد میگرفت. سردرد شدید میگرفتم.شیرم هم خیلی کم شد و آرمین شبها چند بار بیدار میشد گریه میکرد که تصمیم گرفتم فقط بعضی روزها بگیرم همیشه وقتی نماز میخونم آرمین فقط نگام میکرد یا وقتی سجده میکردم میخواست چادر رو از سرم دربیاره تا ببینه چیکار میکنم منم چند روز پیش بعد از نماز به سرم گلم توضیح دادم که چیکار میکنم بعد بهش گفتم تو هم سجده کن و شکر خدارو به خاطر همه نعمتهاش بجا بیار اونم تکرار کرد صورتشو کج میزاشت وای خدای من شکرت  عشقممممممممممم بعد شروع کردم با صدای بلند قران خوندن که آرمین جو...
23 تير 1392

آرمین در دوازده ماهگی

سلام به عزیز دلم و همه دوستای وبلاگی روزها پشت سرهم مثل باد میگذرن و تو با با شیرین کاری و ناز کردنات حسابی دیونمون کردی خصوصا بابایی رو، هر روز وقتی از سرکار برمیگرده برات خوردنی میاره و تا به دست خودت نده آروم نمیشه عصراهم هنوز بیدارنشده همش کنارشی چشم ازش برنمیداری و میگی د د خیلی واضح و شمرده یعنی بریم بیرون.  یه روز بردیمت پارک انقده ذوق کردی و که دلم میخواد هر روز ببرمت             خودت از پله سرسرها میکشیدی بالا البته با کفش کمی لیز بود ولی تو موفق شدی بچه ها رو نگاه میکردی و میخندیدی خیلی خیلی بهت خوش گذشت البته من دوربین به دست درحال شکار لحظه بودم که تو اصلا ...
11 تير 1392
1